خرید کودکانه(قسمت اول)
پدر بچه ام اصرار داره از الان بچه را بفرسته مغازه،خودش خرید کنه وبه ایشون هم کمک کنه والبته این تنها کاری ایه که وقتی بهش میگیم ، کمتر برای انجام دادنش بهونه میاره.
اما من هم از کوچه مون که محل تردد ماشینهاست میترسم و از اینکه همیشه حساب کتاب محمد مهدی خنده داره وبا وجود اینکه بهش جمع وتفریق و..را یاد دادیم باز درست دقت نمیکنه.
همه اینها را هم که رد کنه مغازه دارها مثل قدیم نیستن با اینکه همسایه ان و ما را میشناسن اما بدترین جنس و...را به بچه میدن.
چند روز پیش توماه مبارک که مهمون داشتیم و پدرش حال رفتن به مغازه را نداشت ،این موضوع تکرار شد ومن ناراحت از مغازه دار وهمسرم که اینکار را توصیه میکنه .
به همسرم گفتم ببین چقدر سر بچه کلاه میگذارن. خودت برو و نده به بچه.
بعد چند دقیقه دیدم محمد مهدی با یک کلاه "وسترنی" که داییش براش خریده بود اومده ومیگه حالا خوبه برم ؟
منوباباش تا دیدیمش زدیم زیر خنده وخنده ما ادامه داشت که دوباره گفت:
یعنی فایده نداره برم اون کاپشنم که کلاه داره را هم بپوشم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عکس مربوط به اونروز نیست
از الآن اگه بچه یاد نگیره خرید کردن رو در آینده بیشتر سرش کلاه میره ...
من خودم اولین خریدی که رفتم یادم هست قرار بود سس خرسی بخرم رفتم اسمش یادم نیومد ولی خوب ...
به نظرم اگه حاجیتون دورادور بره دنبال آقازاده خیلی بهتر میشه .